ابلهی می خواست بر اسب سوار شود . پای راست بر رکاب گذاشت و بالا رفت . ناگزیر ، رویش یه طرف پشت اسب قرار گرفت . اندکی رفت تا به جماعتی رسید . گفتند :
" چرا واژگونه بر اسب نشسته ای ؟ ! "
گفت :
" من درست نشسته ام . این اسب از کره گی بر عکس بوده است ! "
=========
گاهی حکایت ماست ...
آموزش اینترنت ایرانسل
:: بازدید از این مطلب : 43
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0